کد مطلب:1763 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:418

مقاله ثالثه(باب ششم)
باب ششم در اشاره اجمالیه به اسرار و آداب سجود است و در آن چند فصل است

فصل اوّل در سرّ جملی آن است

و آن نزد اصحاب عرفان و ارباب قلوب، ترك خویشتن و چشم بستن از ما سوی؛ و به معراج یونسی- كه به فرو رفتن در بطن ماهی حاصل شد- متحقّق شدن به توجه به اصل خویش بی رؤیت حجاب. و در سر بر تراب نهادن، اشارت به رؤیت جمال جمیل است در باطن قلب خاك و اصل عالم طبیعت.

و آداب قلبیّه آن، یافتن حقیقت خویش و اصل ریشه وجود خود است، و نهادن ام الدّماغ، كه مركز سلطان نفس است و عرش الرّوح است، به ادنی

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 357

عتبه مقام قدس، و دیدن عالم خاك است عتبه مالك الملوك.

پس، سرّ وضع سجودی، چشم از خود شستن است؛ و ادبِ وضعِ رأس بر تراب، اعلی مقامات خود را از چشم افكندن و از تراب پست تر دیدن است. و اگر در قلب از این دعاوی كه به حسب اوضاع صلاتی اشارت به آنها است علّتی باشد، پیش ارباب معرفت نفاق است. و چون خطر این مقام بالاترین خطرات است، سالك إلی اللَّه را لازم است به جبلّت ذاتی و فطرت قلبی متمسّك به ذیل عنایت حقّ جلّ و علا گردد و با ذلّت و مسكنت عفو تقصیرات را طلب كند، كه این مقامی مخطور است كه از عهده امثال ما خارج است.

و ما چون در رساله سرّ الصّلاة این مقامات را به تفصیل ذكر نمودیم، در این رساله خودداری كنیم، و به روایت شریفه مصباح الشّریعة برای آداب آن اكتفا نماییم.

فصل دوم

عن مِصباحِ الشَّریعة. قالَ الصّادِقُ عَلَیْهِ السَّلامُ: مَا خَسِرَ، وَ اللَّه، مَنْ أَتَی بِحَقِیقَةِ السُّجُودِ وَ لَوْ كَانَ فِی الْعُمْرِ مَرَّةً وَاحِدَةً. وَ مَا أَفْلَحَ مَنْ خَلَا بِرَبِّهِ فِی مِثْلِ ذَلِكَ الْحَالِ تَشْبِیهاً بِمُخَادِعٍ نَفْسَه، غَافِلًا لَاهِیاً عَمَّا أَعَدَّهُ اللَّهُ لِلسَّاجِدِینَ مِنْ أُنْسِ الْعَاجِلِ وَ رَاحَةِ الْآجِلِ. وَ لَا بَعُدَ عَنِ اللَّه أَبَداً مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِی السُّجُودِ. وَ لَا قَرُبَ إِلَیْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَیَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعَلُّقِ قَلْبِهِ بِسِوَاهُ فِی حَالِ سُجُودِهِ. فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَوَاضِعٍ للَّه تعالی ذَلِیلٍ، عَلِمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ یَطَؤُهُ الْخَلْقُ؛ وَ أَنَّهُ اتَّخَذَكَ (ركب- خ) مِنْ نُطْفَةٍ یَسْتَقْذِرُهَا كُلُّ أَحَدٍ؛ وَ كُوِّنَ وَ لَمْ یَكُنْ. وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ مَعْنَی السُّجُودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إِلَیْهِ بِالْقَلْبِ وَ السِّرِّ وَ الرُّوحِ. فَمَنْ قَرُبَ مِنْهُ، بَعُدَ مِنْ غَیْرِهِ؛ أَ لَا تَرَی فِی الظَّاهِرِ أَنَّهُ لَا یَسْتَوِی حَالُ السُّجُودِ إِلَّا بِالتَّوَارِی عَنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ وَ اْلِاحْتِجَابِ عَنْ كُلِّ مَا تَرَاهُ الْعُیُونُ، كَذَلِكَ أَمْرُ الْبَاطِنِ. فَمَنْ كَانَ قَلْبُهُ

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 358

مُتَعَلِّقاً فِی صَلاتِهِ بِشَیْ ءٍ دُونَ اللَّهِ تَعالی ، فَهُوَ قَرِیبٌ مِنْ ذَلِكَ الشَّیْ ءِ بَعِیدٌ عَنْ حَقِیقَةِ مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْهُ فِی صَلاته. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: "ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ." وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّه علیه و آله: قَالَ اللَّهُ تعالی: لا أَطَّلِعُ عَلَی قَلْبِ عَبْدٍ فَاعْلَمَ فیه حُبَّ الْاخْلاصِ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی، إِلَّا لَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ. وَ مَنِ اشْتَغَلَ بِغَیْرِی، فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَهْزِءینَ بِنَفْسِهِ؛ وَ مَكْتُوبٌ اسْمُهُ فِی دِیوَانِ الْخَاسِرِینَ. "608"

در این حدیث شریف جمع بین بیان اسرار و آداب فرموده. و تفكّر در آن، طرقی از معرفت به روی سالك إلی اللَّه باز كند، و تأبّی و جحود منكرین را درهم می شكند، و تأیید و تشیید اولیاء عرفان و اصحاب ایقان را می فرماید، و حقیقت انس و خلوت با حق و ترك غیر حق تعالی را گوشزد فرماید.

می فرماید: "به خدا قسم، زیان نبیند كسی كه حقیقت سجده را به جای آورد، و لو در عمر یك مرتبه. و روی رستگاری نبیند كسی كه در این حال كه ترك غیر است با حق خلوت كند، ولی شبیه به خدعه كنندگان باشد كه صورتاً در خلوت و انس است ولی حقیقتاً غافل از حق و از آنچه خدای تعالی برای ساجدان مهیّا فرموده كه آن انس با حق است در این عالم و راحت است در آن عالم. و دور نیفتد از خداوند هر گز كسی كه نیكو تقرّب جوید به حق تعالی در سجود؛ و نزدیك نشود به حق تعالی هر گز كسی كه اسائه ادب كند در سجود و حرمت آن را ضایع نماید به اینكه قلب خود را به غیر حقّ متعلّق كند در حال سجود. اكنون كه شمه ای از سرّ سجود را دانستی، سجود كن سجده كسی كه متواضع و ذلیل است در پیشگاه قدس حق تعالی؛ و نظر به حال نقص و بی نوایی خود كن؛ بدان كه خلق شدی از خاكی كه پایمال خلایق است، و از نطفه ای كه همه كس از او اجتناب و استقذار كند، و تكوین شده در صورتی كه شی ء مذكوری نبوده. و خدای تعالی معنی سجود را سبب تقرّب به خود

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 359

قرار داده- تقرّب به قلب و سرّ و روح. پس، كسی كه به حق نزدیك شد، از غیر حقّ بعید شود؛ چنانچه سجده در ظاهر حاصل نشود مگر به موارات از همه اشیاء و احتجاب از هر چه چشم آن را ببیند؛ همین طور امر باطن. پس، كسی كی قلبش متعلّق به غیر حق شود در نماز، به آن چیز نزدیك، و از آنچه كه حق اراده فرموده بعید شود؛ چنانچه حق فرماید كه:" ما قرار ندادیم برای یك نفر دو قلب." "609" و رسول خدا فرمود كه خدای تعالی فرمود كه" من اطلاع بر قلب بنده ای كه در آن حبّ اخلاص برای طاعت من و به دست آوردن رضای من است پیدا نكنم، مگر آن كه خودم متولّی تمشیت امور او شوم و تدبیر كارهای او فرمایم. و كسی كه به غیر من مشتغل باشد، از استهزاء كنندگان محسوب است و اسم آن در دیوان زیانكاران مكتوب شود.""

فصل سوم

در حدیث است كه چون نازل شد: فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیم، "610" رسول خدا فرمود: "این را در ركوع قرار دهید." و چون نازل شد قول خدای تعالی: سَبِّحِ اسْمِ رَبِّكَ الْاعْلی، "611" فرمود: "این را در سجود خود قرار دهید." "612"

و در حدیث شریف كافی است كه: "اول اسمی را كه خداوند برای خود اتّخاذ فرمود "العلیّ" و "العظیم" بود." "613" و شاید "العلیّ" اول در اسماء ذاتیّه باشد، و "العظیم" اول در اسماء صفاتیّه.

و بدان كه در سجود، چون سایر اوضاع صلاتی، هیئتی و حالی و ذكری

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 360

و سرّی است. و این امور برای كمّل طوری است كه در این رساله بیان آن اشارت شده، و تفصیلًا بی تناسب است. و از برای متوسّطین هیئت آن ارائه خاكساری و ترك استكبار و خودبینی است. و ارغام انف، كه از مستحبّات مؤكده بلكه ترك آن خلاف احتیاط است، اظهار كمال تخضّع و تذلّل و فروتنی است؛ و نیز توجه به اصل خویش و یادآوری از نشئه خود است. و رؤسای اعضای ظاهره، كه مَحالّ ادراك و ظهور تحریك و قدرت است كه همین هفت یا هشت عضو است، بر زمین مذلّت و مسكنت نهادنْ علامت تسلیم تامّ و تقدیم تمام قوای خود است و خارج شدن از خطیئه آدمیّه است.

و چون تذكّر این معانی در قلب قوی شد، كم كم قلب از آن منفعل شده حالی دست دهد كه آن حالت فرار از خود و ترك خودبینی است؛ و نتیجه این حال، حصول حالت انس است؛ و دنباله آن، خلوت تامّ حاصل شود و محبّت كلّی پیدا شود.

و اما ذكر سجده، متقوّم از تسبیح كه تنزیه از توصیف و قیام به امر است، یا تنزیه از تكثیر اسمائی است؛ یا تنزیه از توحید است؛ چه كه توحید "تفعیل" است، و آن از كثرت به وحدت رفتن است؛ و این خالی از شائبه تكثیر و تشریك نیست؛ چنانچه توصیف به علوّ ذاتی و تحمید نیز خالی از شائبه این معانی نیست.

و "العلیّ" از اسماء ذاتیّه است. و به حسب روایت كافی، اوّل اسمی است كه حق برای خود اتخاذ فرموده؛ یعنی، اول تجلّی ذات برای خود است. و عبد سالك چون از خود در این مقام فانی شد و ترك عالم و آنچه در آن است نمود، مفتخر به این تجلّی ذاتی شود.

و بدان كه چون ركوعْ اول و سجودْ ثانی است، تسبیح و تحمید در آنها فرقها دارد. و نیز "ربّ" در آن دو مقام، فرق دارد؛ زیرا كه "ربّ" چنانچه اهل معرفت گفته اند، از اسماء ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه است به سه اعتبار. بنا بر این، "ربّ" در الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمین از اسماء فعلیّه شاید باشد به مناسبت مقام قیام، كه مقام توحید افعالی است؛ و در ركوع از اسماء صفاتیّه است به

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 361

مناسبت اینكه ركوع مقام توحید صفات است؛ و در سجود از اسماء ذاتیه است به مناسبت آن كه سجود مقام توحید ذات است. و "تسبیح" و "تحمید" نیز در هر یك از مقامات واقع شد، مربوط به آن مقام است.

__________________________________________________

1

فصل چهارم

چنانچه در صلاةِ معراج است، سجده غشوه و صعق در نتیجه مشاهده انوار عظمت حق است. و چون عبد از خود بی خود شد و حال محو و صعق برای او دست داد، عنایت ازلی شامل حال او شود و به الهام غیبی ملهم شود.

و ذكر سجود و تكرار آن برای حصول حال صحو و به خود آمدن است. پس چون به خود آمد، آتش اشتیاق مشاهده نور حق در قلبش مشتعل گردد، و سر از سجده بردارد؛ و چون در خود بقایایی بیند از انانیّت، با دست اشاره به رفض آن كند؛ پس، تجلّی نور عظمت ثانیاً بر او شود و بقیّه انانیّت را بسوزاند و فانی از فنا شود، و تكبیر گویان حالت محو كلی مطلق و صعق تامّ حقیقی برای او حاصل شود؛ پس، دستگیر غیبی به الهام اذكارْ او را متمكّن در مقام كند؛ و حالت صحو در این مقام، كه صحوِ مقامِ ولایت است و از هر احتجاب و آلایش خلقی منزّه است، برای او دست دهد؛ و حال تشهّد و سلام، كه از احكام كثرت است، نیز در این صحو بعد المحو حاصل شود. و تا این جا تمام دائره سیر انسانی تكمیل و تتمیم شود.

(1) در نسخه خطی، قبل از آغاز فصل چهارم، حضرت امام مطلبی نزدیك به دو صفحه با عنوان "تنبیه عرفانی" مرقوم فرموده اند، اما سپس به علامت حذف بر روی این قسمت قلم كشیده و در حاشیه مرقوم فرموده اند: این تنبیه زیاد است و باید محو شود تا آخر. در استنساخ مجدد كتاب نیز این قسمت موجود نیست؛ اما مطلب مزبور در چاپهای قبلی این كتاب درج گردیده است. در این چاپ این قسمت حذف گردید.